![]() |
||
بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب،
نوروز ۱۳۸۸ آلبوم «به نام گل سرخ» آنچنان به دلم نشسته بود که میکسی از شعر و ترانه را برای برنامهای آماده کردم. شعر «دیباچه» از شاعر گرانقدر معاصر، شفیعی کدکنی، موسیقی گروه دستان و حضور سالار عقیلی و حمید متبسم. از شاخصههای بارز این آلبوم که این اثر را برجسته ساخته، علاوه بر آنچه ذکر شد، بهرهگیری از ساز هندیالاصل سیتار به زیباترین شکل و ساز زورخانه در قطعهی پایانی این اثر است. به جای هرگونه کارت تبریک نوروزی به این اثر زیبا گوش دهید. ***
دیباچه
بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب، كه باغها همه بیدار و بارور گردند. بخوان، دوباره بخوان، تا كبوتران سپید به آشیانۀ خونین دوباره برگردند.
بخوان به نام گل سرخ، در رواق سكوت كه موج و اوجِ طنینش ز دشتها گذرد؛ پیام روشنِ باران، زبام نیلی شب، كه رهگذار نسیمش به هر كرانه برد.
ز خشكسال چه ترسی؟ ـ كه سد، بسی بستند: نه در برابر آب، كه در برابر نور و در برابر آواز و در برابر شور...
در این زمانۀ عسرت، به شاعران زمان برگ رخصتی دادند كه از معاشقۀ سرو و قمری و لاله سرودها بسرایند ژرف تر از خواب، زلال تر از آب.
تو خامشی، كه بخواند؟ تو می روی، كه بماند؟ كه بر نهالک بیبرگ ما ترانه بخواند؟
از این گریوه به دور، در آن كرانه، ببین: بهار آمده، از سیم خادار گذشته. حریق شعلۀ گوگردی بنفشه چه زیباست!
هزار آینه جاری ست. هزار آینه اینک به همسرایی قلب تو میتپد با شوق. زمین تهیست ز رندان؛ همین تویی تنها كه عاشقانهترین نغمه را دوباره بخوانی. بخوان به نام گل سرخ و عاشقانه بخوان: «حدیث عشق بیان كن بدان زبان كه تو دانی».
|
||
• صفحه نخست • نوشتارها • گفتارها • بایگانی • تماس •
|