![]() |
||
«کیمیاخاتون» بُعدي ناگفته از زندگي «شمس تبريزي»
«شمس تبريزي» کيست؟ فرشتهاي در هيأت انسان و يا انساني در چهار چوب بستهي تن با همهي ضعفها، حقد و حسدها و پوياييها و شکوفاييها. آيا ميتوان انسان آسماني را در گسترهي خاک سراغ گرفت؟ و اگر سراغ چنين انساني را بگيريم، آيا حکايت از ساده نگري و يکدست انديشي ما ندارد؟ به سراغ «شمس تبريزي» برويم و از درون ادبیات کشورمان شاهد رابطهي نابرابر حقوق او با همسرش «کيميا خاتون» باشیم. *** معمولاً آنچه در چنين روزها و يا بزرگداشتهايي گفته ميشود بيشتر در راستاي زندگي و مرگ «مولانا»، رابطهي فکري و عاطفي او با «شمس» و بررسي ويژگيهاي گوناگون فرهنگي و رفتاري در آثار اوست. تا کنون کمتر ديده شده که در پرداخت به زندگي «مولانا» و مراد او «شمس تبريزي» به خصلتهايي پرداخته شود که به طبيعت انسان و يا بهتر بگوئيم، يک انسان زميني نزديکتر است. شايد به اعتقاد گروهي، اين امر، در گسترهي مثنوي يا مولويشناسي و يا انسانهاي وارستهي ديگري از اين دست قرار ندارد. براي بسياري از ما که «غزليات شمس تبريزي» را خواندهايم، اين نکته در رديف ابتداييترين آموزههاي ادبي است که شخصيتي ارجمند، گمنام و پر از رمز و راز به نام «شمس تبريزي» يا «شمس پرنده»، دريايي از احساس و انديشه را در وجود «مولانا»، در هيأت کتاب «غزليات شمس تبريزي» به جوش و خروش در آورده است. ما در مکتب و مدرسه، در محفلهاي ادبي و دانشگاه، جز اين چهرهي احترام برانگيز، کمتر نکتهي ديگري در مورد زندگي «شمس تبريزي» شنيدهايم. پرداخت به گوشهاي از زندگي «شمس تبريزي»، نه تنها به معني فراموش کردن «مولانا» نيست بلکه اين پرداخت، چراغي بر مجموعهي زندگي مولاي روم ميتاباند که يکي از چهرههاي عميق ادبيات ماست. پر واضح است که غرض از اين نوشتار غبارآلود کردن چهرهي «شمس تبريزي» و به دنبال آن چهرهي «مولانا» که در برشي از زندگي خود، شيفتهي انديشهها و گفتههاي او شده بود نيست. اگر چنين انديشهاي در ذهن کسي راه يابد، درست به مثابهي آنست که انسان، بر خلاف منطق و شعور انساني بخواهد از اينان چهرههايي بيعيب و نقص، کامل و آسماني ارائه دهد. بزرگي «مولانا» و مراد او «شمس تبريزي» در آن است که با وجود زميني بودن و با وجود داشتن همهي ضعفهاي انساني، چنان پوينده و چنان بزرگند که تاريخ فکر و ادب ايران و جهان نميتواند زايندگيها و تأثير ژرف انديشههاي آنها را بر نسلهاي انساني نديده بگيرد.
از اين رو وقتي در خبرها ميخوانيم که کتابي به نام «کيميا خاتون» به قلم «سعيده قدس» منتشر ميشود که به بعد ديگري از زندگي «شمس» ميپردازد که جز آن چيزي است که تا بهحال شنيدهايم، سخت دچار ترديد ميشويم. آنچه در اين کتاب ميآيد نه تنها او را به عرش نميبرد بلکه به سختي، او را از جايگاه فرازنشينانهاي که دارد در ذهن انسان برابر طلب امروز فرو ميکشد. نويسندهي کتاب «کيميا خاتون»، «سعيده قدس» است که اين کتاب را در قالب رمان ارائه دادهاست. من هنوز به اين کتاب دسترسي نيافتهام اما چنانکه در خبرها آمده، کتاب بر اساس متنهاي معتبر تاريخي نوشته شده و به زندگي «کيميا خاتون»، دختر «محمدشاه» و «کراخاتون» ميپردازد. «کراخاتون» مادر «کيميا خاتون»، پس از مرگ شوهر خود «محمدشاه»، بهعنوان همسر دوم «مولانا» به عقد او درمي آيد. آن چه در خبرها در ارتباط با مطالب کتاب «سعيده قدس» آمده بود، براي من انگيزهاي شد تا در اين زمينه، در جستجوي منابع ديگري برآيم و از طريق تجزيه و تحليل برخي پژوهشگران معتبر و نامآور کشورمان، چند و چون موضوع را در پيرامون رفتار «شمس تبريزي» با همسرش «کيمياخاتون» براي آگاهي خودم بيشتر روشن کنم. اين دو کتاب يکي اثري است از دکتر «عبدالحسين زرينکوب» با نام «پلهپله تا ملاقات خدا» و ديگري «باغ سيز عشق» از دکتر «محمدعلي اسلامي ندوشن». پس از خواندن دو نوشتار از دو نويسندهي آگاه و شناختهشدهي کشورمان، که در مورد رابطهي «شمس» با همسرش نوشته شده، ابعاد ديگري از شخصيت افرادي همچون «شمس تبريزي» و «مولانا» بر ما روشن ميشود. اگر برخوردي شتابآميز و احساسي به اين شخصيتها که در ذهن ما در اوج هستند، داشته باشيم، به سختي افسرده و سرخورده ميشويم. اما اگر از ديدگاه انسان زميني به آن ويژگيها بنگريم، به اين پديده نگاه طبيعيتري خواهيم داشت. نخست بايد بر اين نکته باور داشت که از چهار چوب شخصيت اين افراد نيز همان برون تراود که در درون آنهاست. در آن صورت قبول خواهيم کرد که انسانهايي چون «شمس تبريزي» و «مولانا» نيز داراي خصلتهايي همچون حسد، خشم، تندخويي و آزار و اذيت نسبت به زير دستان خود بودهاند. چنانکه با وجود تفاوت سني بسيار زياد ميان «شمس» و دخترک جوان، او «کيمياخاتون» را به همسري ميگيرد و آنگاه پس از مدتي کوتاه، به دليل بدبيني و حسد، او را آزار ميدهد و بنا به رواياتي، باعث مرگ او ميشود. *** در پیوند با همین مطلب، دو نظر زیر را دنبال کنید :
دکتر
عبدالحسين زرينکوب، «پلهپله تا ملاقات خدا»، بخش «غيبت بيبازگشت» *** این کتاب را در بخشهای گوناگون در اینجا بشنوید
|
||
• صفحه نخست • نوشتارها • گفتارها • بایگانی • تماس •
|